تاریخ در اسلام و تشیع
بسم الله الرحمن الرحیم
کپی برداری با ذکر نام نویسنده و پرتال جامع پژوهش حوزه بلامانع است
نویسنده: پرتال جامع پژوهش حوزه
چکیده
مقاله ی حاضر متن تبیین در مورد تاریخ اسلام و تشیع ذکر شده است که در تاریخ اسلام شیعیان چه گذشته است و همچنین پیامبران گرامی و ائمه اطهار ما چه زحمت های کشیدن و چه خون و دلهای خوردن و این اسلام تشیع علوی را نگه داشتن و همچنین دادیم،که مثلا روش شیعه در عمل به حدیث به چه شکلی بوده است یا صحابه ها چه عملی انجام داده بودن و یا بزرگترین کاری که به سر سالار شهیدان امام حسین (ع) و بر سر قومشان چه آوردن که این در تاریخ تشیع قابل ذکر است و با همین حال که مشکلات بزرگی بود ائمه اطهار ما این اسلام علوی را در مشت خود نگه داشتن و همچنین علمای اسلام ما با اسناد فقهی و منطقی و فلسفی و عرفانی اینها را مثبت کردن.
کلید واژه
سیاسی بودن شیعه بین سنی ها، روزگار سخت شیعه، تاریخ اسلام شیعه، انشعاب اسلام، سبب شیعه دوازده امامی، احادیث، فلسفه و منطق، عرفان
فهرست مطالب
مقدمه ............................................................................................................................... 2
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنی و بروز اختلاف .................................. 5
دو مسئله جانشینی و مرجعیت علمی ........................................................................... 6
روش سیاسی خلافت انتخابی و مغایرت آن با نظر شیعه ........................................... 6
سختترین روزگار برای شیعه ...................................................................................... 7
استقرار سلطنت بنیامیه .................................................................................................. 7
شیعه در قرن دوم هجری ................................................................................................ 8
شیعه در قرن سوم هجری ............................................................................................... 8
شیعه در قرن چهارم هجری ........................................................................................... 9
شیعه در قرن نهم هجری .............................................................................................. 10
شیعه در قرن دهم تا یازدهم هجری ............................................................................ 11
شیعه در قرن دوازده تا چهاردهم هجری .................................................................... 12
انشعابات شیعه .............................................................................................................. 12
شیعة دوازده امامی و فرق ایشان با زیدیه و اسماعیلیه ............................................. 12
خلاصة تاریخچة شیعه دوازده امامی ........................................................................... 13
تفکر مذهبی شیعه ........................................................................................................ 14
حدیث صحابه .............................................................................................................. 15
روش شیعه در عمل به حدیث .................................................................................... 15
پیش قدمی شیعه در تفکر فلسفی و کلامی در اسلام ................................................ 16
کوشش پایدار شیعه در فلسفه و سایر علوم عقلیه .................................................... 16
چرا فلسفه در شیعه باقی ماند ..................................................................................... 17
چند تن از نوابغ علمی شیعه ....................................................................................... 18
خداشناسی .................................................................................................................... 18
منابع .............................................................................................................................. 19
مقدمه
اما آن چه باعث گردید اقلیتی که در عین حال فشار و محدودیت توانست خود را گسترش دهد از دیدگاه علامهطباطبایی بسیار قابل تامل میباشد هر چند دلایل گوناگونی اعم از صعف بنیامیه و فرصت خلاء قدرتی که تا زمان روی کار آمدن بنیعباس روی را در هم چنین تظاهری که بنیعباس در ابتدا برای نزدیکی و همگرایی با ائمه معصومین داشتند و دلایل گوناگونی ذکر شد در محل گسترش شیعه نقش داشتند لکن موضوع تسلط اشاعه و همچنین باز بودن فضای علمی و مباحثات استدلالی یکی از مباحثی است که از حیث بینش تشیع بسیار حائز اهمیت میباشد در واقع مبانی نقلی، عقلی تشیع به میزانی قوی میباشد که در صورت فراهم بودن زمینه در حدی است که ایدئولوژیهای خود ساخته بشری توانایی رویارویی با آن را ندارند لذا برخلاف فضای دوره پس از پیامبر (ص) که فضای استدلالات نقلی و همچنین بعد از آنها استدلالات عقلی نبود به محض فراهم شدن زمینه مباحثات ضمن نقد جدی مباحث اهل سنن گسترش تشیع موجب گردید. لکن همین استدلالات خصوصاً استدلالات عقلی مانند شمشیری دو لبهای بود که بعدها زمینهساز انشعابات جدیدی گردید البته دلیل آن ورود برداشتهای شخصی در عرصه استدلالها بود که برخلاف تشیع واقعی که استدلالات عقلی آن نیز برپایۀ سنت و دین بود.
علی ای حال موضوع محور اساسی و بنیادین بحث علامه طباطبایی بستن اصلی است که تشیع راهی است که بر مبنای وحی و نبوت است و انشعابات بوجود آمده از زمان رسول اکرم(ص)( تشیع و تسنن) تا زمان کنون همگی راههایی است که بر مبنای قرآن و سیره بنا نگردیدهاند با در نظر داشتن همین موضوع از فتنه ثقیفه تا تئوریهای مبتکران غربی که در صدد تشریح تسلط رأی مردم بر هر نظریه و قانونی از وحی گرفته تا مفسران وحی رسیده میباشند اختلافی نیست چرا که هرکدام بر نقشی غیر از قانون و فرمان خداوند میباشند.
صرف نظر از دیدگاه ها و نظریات گوناگون که در خصوص منشاء و چگونگی پیدایش شیعه از سوی متفکران شیعه و سنی رواج دارد. علامه طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام تلاش میکند تا با ضمن تشریح استدلالی و نقلی این موضوع را بیان نماید.
تلاش علامه طباطبایی در پی نقد مکتوبههایی است که از سوی برخی صاحب نظران خصوصاً اهل تسنن این که سعی دارند تاریخ شکل گیری تشیع را از بعد از قیام عاشورا و علت آن را برداشت نوین و تفرقه گرایانهی فقهی جدیدی است که سابقهایی در زمان حیات رسولاله ندارد، میباشد.
اهل تسنن همواره در پی آن بودند که پیدایی شیعه را چنین این که حاصل برداشتهایی که ریشهایی در مبانی قرآن و سنت پیامبر (ص)ندارد ذکر نمایند ماحصل آن را ایجاد انشعابات و تفرقه در امت واحده مورد نظر پیامبر گرامی اسلام(ص) و وحی قلمداد نمایند اما علامه بزرگوار طباطبایی و فتنهگران قدری مانند علامه عسگری با ذکر احادیث مورد تأیید اهل سنت پیدایی تشیع را در زمان حیات رسول الله خصوصاً احادیث بیان شده در زمان سالهای آخر حیات پیامبر گرامی اسلام (ص) دانسته که دلایل گوناگون پیروان از این رهنمودها در اقلیت قرار گرفتند و این همان شیعیان میباشند هک به راستی پیروان وحی و نبوت بودند.
بر همین اساس اکثریت امت اسلام (اهل تسنن) برخلاف سیره قرآن و پیامبر (ص) دل در گروی نظریات خود داده و براساس اجماع و آن چه امروزه رأی خوانده میشود آرای خود را بر قرآن و سیره نبی رجحان داده و مسیر اسلام را بر مبنای آرای اکثریت و برخلاف قرآن قرار دادند. لذا با ورود برداشتهای مشخص محوری که براساس قرآن و سنت نبود اولین انشعاب در امت واحد رخ داد البته موضوعی که بعدها در خود سینة تشیع ادامه یافت و زمینهساز انشعابات جدید گردید.
در خاتمه آنچه از دیدگاه علامه طباطبایی برمیآید برای شناخت راه واقعی تنها بر آراء و نظریاتی باید متکی بود که بر پایة وحی و سیرة رسول الله بدون کم و زیاد بوده و تنها عقلی میتواند آن را تفسیر و تشریح نماید که بر پایة قرآن و عترت استوار باشد.
«اسلام»: اسلام در لغت به معنای تسلیم و گردن نهادن است و قرآن کریم دینی را که به سوی آن دعوت میکند از این روی اسلام نامیده که برنامة کلی آن تسلیم شدن انسان در مقابل خدای جهان و جانیان است، که در اثر این تسلیم، جز خدای یگانه را پرستش نکند و جز فرمان او را اطلاعات ننماید؛ چنان که قرآن کریم خبر میدهد: اولین کسی که این دین را «اسلام» و پیروان آن را «مسلمان» نامید، حضرت ابراهیم (ع) بود.
«شیعه»: شیعه که در اصل لغت به معنای «پیرو» میباشد، به کسانی گفته میشود که جانشینی پیغمبر اکرم (ص) را حق اختصاصی خانوادة رسالت میدانند و در معارف اسلام پیروِ مکتب اهل بیت میباشند.
آغاز پیدایش «شیعه» را که برای اولین بار به شیعة علی (ع) (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت (ع)) معروف شدند، همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامی در 23 سال زمان بعثت، موجبات زیادی دربرداشت که طبعاً پیدایش چنین جمعیتی را در میان یاران پیغمبر اکرم (ص) ایجاب میکرد.
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنی و بروز اختلاف
این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتی را از اکثریت جدا کرد و پیروان علی(ع) را به همین نام «شیعة علی» به جامعه شناسانید و دستگاه خلاف نیز به مقتضای سیاست وقت، مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دستة اقلیت و اکثریت منقسم نگردد.
البته شیعه همان روزهای نخستین، محکوم سیاست وقت شده، نتوانست به مجرد اعتراض، کاری از پیش ببرد و علی (ع) نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروی کافی دست به یک قیام خونین نزد، ولی جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینی پیغمبر اکرم (ع) و مرجعیت علمی را حق طلقِ علی (ع) میدانستند و مراجعة علمی و معنوی را تنها برای آن حضرت روا میدیدند و به سوی او دعوت میکردند.
دو مسئله جانشینی و مرجعیت علمی
«شیعه» طبق آنچه از تعالیم اسلامی به دست آورده بود، معتقد بود که آنچه برای جامعه در درجه اول اهمیت است، روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینی است و در درجة تالی آن، جریان کامل آنها در میان جامعه میباشد.
آیا شیعیان علی (ع) پس از استقرار حاکمیت خلیفة اول، تسلیم محض دستگاه خلافت شدند؟ چه موضعی گرفتند؟
روش سیاسی خلافت انتخابی و مغایرت آن با نظر شیعه
«شیعه» معتقد بود: که شریعت آسمانی اسلام که مواد آن در کتاب خدا و سنت پیغمبر اکرم روشن شده تا روز قیامت به اعتبار خود باقی است و هرگز قابل تغییر نیست.
سختترین روزگار برای شیعه
سختترین زمان برای شیعه در تاریخ تشیّع، همان زمان حکومت بیست سالة معاویه بود که شیعه هیچگونه مصونیتی نداشت و اغلب شیعیان اشخاصی شناخته شده و مشخص بودند و دو تن از پیشوایان شیعه (امام دوم و امام سوم) که در زمان معاویه بودند، کمترین وسیلهای برای برگردانیدن اوضاع ناگوار در اختیار نداشتند. حتی امام سوم شیعه که در شش ماه اول سلطنت یزید، قیام کرد با اغلب یاران و فرزندان خود شهید شد، در مدت ده سالی که در خلافت معاویه میزیست تمکن این اقدام را نیز نداشت.
استقرار سلطنت بنیامیه
معاویه در سال شصت هجری قمری درگذشت و پسرش یزید طبق بیعتی که پدرش از مردم برای وی گرفته بود زمام حکومت اسلامی را در دست گرفت.
یزید به شهادت تاریخ، هیچ گونه شخصیت دینی نداشت؛ جوابی بود حتی در زمان حیات پدر، اعتنایی به اصول و قوانین اسلام نمیکرد و جز عیاشی و بیبند و باری و شهوترانی چیزی سرش نمیشد و در سه سال حکومت خود، فجایعی به راه انداخت که در تاریخ ظهور اسلام با آن همه فتنهها که گذشته بود، سابقه نداشت.
شیعه در قرن دوم هجری
در اواخر ثلث اول قرن دوم هجری، به دنبال انقلابات و جنگلهای خونینی که در اثر بیدادگری و بدرفتاریهای بنی امیه در همه جای کشورهای اسلامی ادامه داشت، دعوتی نیز به نام اهل بیت پیغمبر اکرم در ناحیة خراسان ایران پیدا شد. متصدی دعوت «ابومسلم مروزی» سردار ایرانی بود، که به ضرر خلافت اموی قیام کرد و شروع به پیشرفت نمود تا دولت اموری را برانداخت.
شیعه در قرن سوم هجری
با شروع قرن سوم، شیعه نفس تازهای کشید و سبب آن اولاً: این بود که کتب فلسفی و علمی بسیاری از زبان یونانی و سریانی و غیر آنها به عربی ترجمه شد و مردم به تعلیم علوم عقلی و استدلالی هجوم آوردند. علاوه بر آن «مأمون» خلیفه عباسی (195-218) معتزلی مذهب، به استدلال عقلی در مذهب علاقهمند بود و در نتیجه به تکلم استدلالی در ادیان و مذاهب رواج تام و آزادی کامل داده بود و علما و متکلمین شیعه از این آزادی استفاده کرده در فعالیت علمی و در تبلیغ مذهب اهل بیت فروگذاری نمیکردند.
و ثانیاً: مأمون عباسی به اقتضای سیاست خود به امام هشتم شیعه امامیه ولایت عهده داده بود و در اثر آن علویین و دوستان اهل بیت تا اندازهای از تعرض اولیای دولت مصون بوده و کم و بیش از آزادی بهرهمند بودند. ولی بازدیری نگذشت که دمِ بُرندة شمشیر به سوی شیعه برگشت و شیوة فراموش شدة گذشتگان به سراغشان آمد، خاصه در زمان متوکل عباسی (232-247 هجری) که با علی و شیعیان وی دشمنی خاصی داشت و به امر وی مزار امام سوم شیعة امامیه را در کربلا با خاک یکسان کردند.
شیعه در قرن چهارم هجری
در قرن چهارم هجری عواملی به وجود آمد که برای وسعت یافتن تشیع و نیرومند شدن شیعه کمک سزایی میکرد که از آن جمله سستی ارکان خلافت بنیعباس و ظهور پادشاهان «آل بویه» بود.
پادشاهان «آل بویه» که شیعه بودند، کمال نفوذ را در مرکز خلافت که بغداد بود و همچنین در خود خلیفه داشتند و این قدرت قابل توجه به شیعه اجازه میداد که در برابر مدعیان مذهبی خود که پیوسته به اتکای قدرت خلافت، آنان را خُرد میکردند قد علم کرده آزادانه به تبلیغ مذهب بپردازد.
چنان که مورخین گفتهاند: در این قرن، همة جزیره العرب یا قسمت معظم آن به استثنای شهرهای بزرگ، شیعه بودند و با این وصف برخی از شهرها نیز مانند هَجَر و عمان و صعده در عین حال شیعه بودند. در شهر بصره که پیوسته مرکز تسنن بود و با شهر کوفه که مرکز تشیع شمرده میشد، رقابت مذهبی داشت، عدهای قابل توجه شیعه بودند. و در اهواز و سواحل خلیج فارس از ایران نیز مذهب شیعه رواج داشت.
در آغاز این قرن بود که «ناصر اطروش» پس از سالها تبلیغ که در شمال ایران به عمل آورد به ناحیه طبرستان استیلا یافت و سلطنت تأسیس کرد که تا چند پشت ادامه داشت و پیش از «اطروش» نیز «حسن بن زید علوی» سالهای در طبرستان سلطنت کرده بود.
در این قرن، فاطمیین که اسماعیلی بودند به مصر دست یافتند و سلطنت دامنه داری (296-527) تشکیل دادند.
بسیار اتفاق میافتاد که در شهرهای بزرگ مانند: بغداد و بصره و نیشابور کشمکش و زد و خورد و مهاجمههای میان شیعه و سنی درمیگرفت و در برخی از آنها شیعه غلبه میکرد و از پیش میبرد.
شیعه در قرن نهم هجری
از قرن پنجم تا اواخر قرن نهم، شیعه به همان افزایش که در قرن چهارم داشت از تشیع ترویج مینمودند.
در اواخر قرن پنجم هجری، دعوت اسماعیلیه در قلاع اَلَموت ریشه انداخت و اسماعیلیه نزدیک به یک قرن و نیم در وسط ایران در حال استقلال کامل میزیستند و سادات مرعشی در مازندران، سالهای متمادی سلطنت کردند.
«شاه خدا بنده» از پادشاهان مغول، مذهب شیعه را اختیار کرد و از تشیع ترویج میکردند و سلاطین «آق قویونلو» و «قره قویونلو» که در تبریز حکومت میکردند. و حکمرانیشان تا فارس و کرمان کشیده میشد و فاطمیین نیز سالیان دراز در مصر برپا بود.
بساط فاطمیین و روی کار آمدن سلاطین «آل ایوب»، صفحه برگشت و شیعة مصر و شامات، و جمع کثیری از تشیّع از دم شمشیر گذشتند.
«شهید اول محمد بن محمد مکی» یکی از نوابغ فقه شیعه سال 786 هجری در دمشق به جرم تشیع کشته شد.
شیخ اشراق «شهاب الدین سهروردی» در حَلَب به جرم فلسفه به قتل رسید.
در این پنج قرن، شیعه از جهت جمعیت تابع موافقت و مخالفت سلاطین، تشیع در یکی از کشورهای اسلامی مذهب رسمی اعلام نشده بود.
شیعه در قرن دهم تا یازدهم هجری
سال 906 هجری، جوان سیزده سالهای از خانوادة شیخ صفی اردبیلی (متوفای 735 هجری) که در شیعه بود یا سیصد نفر درویش از مریدان پدرانش به منظور ایجاد یک کشور مستقل از اردبیل قیام کرده، شروع به کشورگشایی و برانداختن آیین ملوک الطوایفی ایران نمود، و پس از جنگهای خونین با پادشاهان آل عثمان که زمام امپراطوری عثمانی که ایران قطعه قطعه را به شکل یک کشور درآورده، قلمرو حکومت خود رسمیت پس از درگذشت شاه اسماعیل صفوی، پادشاهان دیگری از سلسله صفوی اواسط قرن دوازدهم هجری سلطنت کردند و رسمیتِ مذهبِ شیعة امامیه را تأیید و تثبیت نمودند. (زمان شاه عباس کبیر) توانستند وسعت ارضی کشور و آمار جمعیت دو برابر ایران کنونی (سال 1384 هجری قمری) برسانند. نقاط کشورهای اسلامی به همان حال سابق با افزایش طبیعی خود باقی بوده است.
شیعه در قرن دوازده تا چهاردهم هجری
در سه قرن اخیر، پیشرفت مذهبی شیعه فعلاً که اواخر قرن چهاردهم هجری است تشیع در ایران مذهب رسمی عمومی شناخته میشود. در یمن و در عراق اکثریت جمعیت را شیعه تشکیل میدهد. مسلمان نشین جهان، کم و بیش شیعه وجود دارد و نزدیک به صد میلیون شیعه زندگی میکند.
انشعابات شیعه
اصل انشعاب [و انقراض برخی از شعب]
اختلاف اهل مذهب در چگونگی مسائل اصلی و وقوع آن با حفظ اصل مشترک، «انشعاب» نامیده میشود.
انشعاب در مذهب شیعه بعد از امامت کدام یک از ائمه تحقق یافته است؟ امام حسین(ع)
شیعة دوازده امامی و فرق ایشان با زیدیه و اسماعیلیه
اکثریت شیعه که اقلیتهای نامبرده از آن منشعب و جدا شدهاند «شیعه امامیه و دوازده امامی» نامیده میشوند و چنان که گفتیم در آغاز پیدایش به عنوان انتقاد و اعتراض در دو مسئله اساسی از مسائل اسلامی پیدا شدند، بیآنکه در آیینی که طبق تعلیم پیغمبر اکرم (ص) در میان مسلمین معاصر آن حضرت بود، سخنی داشته باشند. و آن دو مسئله «حکومت اسلامی» و «مرجعیت علمی» بود که شیعه آن را حق اختصاصی اهل بیات میدانستند.
«شیعه» میگفتند: خلافت اسلامی- که البته ولایت باطنی و پیشوایی معنوی لازم لاینفک آن است- از آن علی و اولاد علی (ع) است که به موجب تصریح خود پیغمبر اکرم (ص) و سایر ائمة اهل بیت، دوازده تن میباشند و میگفتند: تعلیمات ظاهری قرآن- که احکام و قوانین شریعت میباشد و رونق بخش حیات معنوی بشر است- دارای اصالت و اعتبار است و تا قیامت، فسخ نخواهد شد و این احکام و قوانین را از راه اهل بیت باید به دست آورد و بس.
و از اینجا روشن میشود که: فرق کلی میان شیعة دوازده امامی و شیعة زیدی این است که «شیعة زیدی» غالباً امامت را مختص به اهل بیت نمیداند و عدد ائمه را به دوازده منحصر نمیبیند و از فقه اهل بیت پیروی نمیکند برخلاف «شیعة دوازده امامی».
خلاصة تاریخچة شیعه دوازده امامی
چنان که در فصول گذشته روشن شد اکثریت شیعه همان شیعة دوازده امامی بودند و همان عده از دوستان و هواداران علی (ع) بودند که پس از رحلت پیغمبر اکرم (ص) برای احیای حقوق اهل بیت، در خصوص خلافت و مرجعیت علمی به انتقاد و اعتراض پرداختند و از اکثریت مردم جدا شدند.
«شیعه» در زمان خلفای سه گانه (11-35 هجری قمری) پیوسته زیر فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بنی امیه (40-132) هر گونه امنیت و مصونیت از جان و مالشان برداشته شده بود. ولی هر چه فشار ستم و بیدادگری برایشان بیشتر میشد، در عقیدة خود استوارتر میگشتند و مخصوصاً از مظلومیت خود در پیشرفت عقیده بیشتر بهره میبردند و از آن پس در اواسط قرن دوم که خلفای عباسی زمام حکومت اسلامی را به دست گرفتند، شیعه از فتوری که در این میان پیدا شد، نفسی تازه کرد ولی با مهلت کمی، باز عرصه برایشان تنگ شد و تا اواخر قرن سوم هجری، روز به روز تنگتر میشد.
تفکر مذهبی شیعه
معنای تفکر مذهبی
مأخذ اساسی تفکر مذهبی در اسلام
راههایی که قرآن برای تفکر مذهبی نشان میدهد
تفاوت در میان سه طریق نامبرده
معارف اسلامی سه راه را در دسترس پیروان خود قرار داده که ظواهر دینی و حجت عقلی و درک معنوی از راه اخلاص و بندگی است.
میبینیم قرآن کریم در بیانات خود، همة مردم را طرف خطاب قرار داده، گاهی بدون اینکه حجتی به گفته خود اقامه کند بلکه به مجرد اتکا به فرمانروایی خدایی خود به پذیرفتن اصول اعتقادی مانند: توحید و نبوت و معاد و احکام عملی مانند: نماز و روزه و غیره آنها امر میکند و در برخی از اعمال نهی مینماید و اگر این بیانات لفظی را حجیت نمیداد هرگز از مردم پذیرش و فرمانبرداری آنها را نمیخواست. پس ناگریز باید گفت: این گونه بیانات سادة قرآن، راهی است برای فهم مقاصد دینی و معارف اسلامی. ما این بیانات لفظی را مانند: (آمنوا بالله و رسوله) و : (اقیموا الصلوه) را ظواهر دینی مینامیم.
قرآن کریم، برای درک معارف اسلامی چند راه را نشان میدهد؟ آنها کداماند؟
حدیث صحابه
اما احادیثی که از صحابه نقل میشود اگر متضمن قول یا فعل پیغمبر اکرم (ص) باشد و مخالف با حدیث اهل بیت نباشد، قابل قبول است و اگر متضمن نظر و رأی خود صحابی باشد، دارای حجیتی نیست و حکم صحابه مانند حکم سایر افراد مسلمانان است و خود صحابه نیز با یک نفر صحابی معامله یک نفر مسلمان میکردند.
روش شیعه در عمل به حدیث
حدیثی که بدون واسطه از زبان خود پیغمبر اکرم (ص) یا ائمة اهل بیت (ع) شنیده شود حکم قرآن کریم را دارد ولی حدیثی که با واسطه به دست ما میرسد عمل شیعه در آن به ترتیب زیر است:
در معارف اعتقادی که به نصّ قرآن، علم و قطع لازم است به خبر متواتر یا خبری که شواهد قطعی به صحت آن در دست است عمل میشود و به غیر این دو قسم که خبر واحد نامیده میشود، اعتباری نیست.
پس خبر متواتر و قطعی پیش شیعه مطلقاً حجت و لازم الاتباع است و خبر غیرقطعی (خبر واحد) به شرط این که مورد وثوق نوعی باشد تنها در احکام شرعیّه حجّت میباشد.
باید دانست که شیعه، تقلید ابتدایی از مجتهد میّت را جایز نمیداند؛ یعنی کسی که مسئله را از راه اجتهاد نمیداند و طبق وظیفة دینی باید مجتهد تقلید کند، نمیتواند به نظر مجتهدی که زنده نیست مراجعه کند، مگر اینکه در همین مسئله به مجتهد زندهای تقلید کرده باشد و پس از مرگ مرجع و مقلّد خود، به نظر وی باقی بماند.
پیش قدمی شیعه در تفکر فلسفی و کلامی در اسلام
کاملاً روشن است که از روز اول، گروه اقلیت شیعه از اکثریت تسنن جدا شده، پیوسته با مخالفین خود در نظریات خاصهای که داشت به محاجّه میپرداخت. درست است که محاجّه دو طرفی است و متخاصمین هر دو در آن سهیم میباشند ولی پیوسته شیعه جانب حمله و دیگران جانب دفاع را به عهده داشتهاند و پیشقدمی در تهیة وسائل کافی مخاصمت، در حقیقت از آن کسی است که به حمله میپردازد.
کوشش پایدار شیعه در فلسفه و سایر علوم عقلیه
شیعه چنان که در آغاز، برای پیدایش تفکر فلسفی عاملی موثر بود، در پیشرفت این گونه تفکر و ترویج علوم عقلیه نیز رکنی مهم بود و پیوسته بذل مساعی میکرد. و از این روی با اینکه با رفتن ابن رشد، فلسفه از میان اکثریت تسنّن رفت، هرگز از میان شیعه نرفت و پس از آن نیز فلاسفهای نامی مانند: خواجه طوسی، میرداماد و صدرالمتألهین به وجود آمده یکی پس از دیگری در تحصیل و تحریر فلسفه کوشیدند.
همچنین در سایر علوم عقلیه کسانی مانند: خواجة طوسی و بیرجندی و غیر ایشان به وجود آمدند. همة این علوم و به ویژه فلسفة الهی در اثر کوشش خستگیناپذیر شیعه پیشرفت عمیق کرد، چنان که با سنجش آثار خواجة طوسی و شمس الدین ترکه و میرداماد و صدرالمتألهین با آثار گذشتگان روشن است.
چرا فلسفه در شیعه باقی ماند
چنان که عامل موثر در پیدایش تفکر فلسفی و عقلی در میان شیعه و به وسیلة شیعه در میان دیگران ذخایر علمی بوده که از پیشوایان شیعه به یادگار مانده، عامل موثر در بقای این طرز تفکر در میان شیعه نیز همان ذخایر علمی است که پیوسته شیعه به سوی آنها با نظر تقدیس و احترام نگاه میکند. و برای روشن شدن این مطلب، کافی است که ذخایر علمی اهل بیت (ع) را با کتب فلسفی که با مرور تاریخ نوشته شده بسنجیم؛ زیرا عیاناً خواهیم دید که روز به روز فلسفه به ذخایر علمی نامبرده نزدیکتر میشد تا در قرن یازده هجری تقریباً به همدیگر منطبق گشته و فاصلهای جز اختلاف تعبیر در میان نمانده است.
چند تن از نوابغ علمی شیعه
الف- ثقه الاسلام محمدبن یعقوب کلینی
ب- ابوالقاسم جعفربن حسن بن یحیای حلی
ج- شیخ مرتضی انصاری شوشتری
د- خواجه نصیرالدین طوسی
ه- صدرالدین محمد شیرازی
خداشناسی
نظری به جهان هستی و ضرورت وجود خداوند
درک و شعور انسان که با پیدایش او توأم است در نخستین گامی که برمیدارد هستی خدای جهان و جهانیان را بر وی روشن میسازد؛ زیرا به رغم آنان که در هستی خود و در همه چیز اظهار شک و تردید میکنند و جهان هستی را خیال و پندار مینامند، ما میدانیم یک فرد انسان در آغاز پیدایش خود که با درک و شعور توأم است، خود و جهان را مییابد؛ یعنی شک ندارد که او هست و چیزهای دیگری جز او هست و تا انسان انسان است این درک و علم در او هست و هیچ گونه تردید برنمیدارد و تغییر نمیپذیرد.
این واقعیت و هستی که انسان در برابر سوفسطایی و شکّاک اثبات میکند ثابت است و هرگز بطلان نمیپذیرد؛ یعنی سخن آنها که در حقیقت، نفی واقعیت میکنند هرگز و هیچ گاه درست نیست پس جهان هستی واقعیت ثابتی دربردارد.
منابع
1. سوره نساء، آیة 125
2. سورة آل عمران، آیة 64
3. سورة بقره، آیة 208
4. سورة بقره، آیة 128
5. حاضر العالم الاسلامی، ج1، ص 188
6. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 105-150
7. بحار، ج1، ص172
8. سورة فصلت، آیة 41 و 42
9. تاریخ یعقوبی، ج3، ص79. تاریخ ابیالفداء، ج1، ص 208
10. مروج الذهب، ج4، ص 373. الملل و النحل، ج1، ص 254.
11. تاریخ ابی الفداء، ج2، ص63 و ج3، ص50.
12. ر.ک: تواریخ: کامل، روضه الصفا و حبیب السیر.
13. تاریخ کامل و تاریخ ابی الفداء، ج3.
14. تاریخ حبیب السیر.
15. تاریخ حبیب السیر و تاریخ ابی الفداء.
16. روضات الجنات و ریاض العلماء به نقل از ریحانه الادب، ج2، ص365.
17. روضات الجنات و وفیات الاعیان.