موسیقی و غنا در اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
کپی برداری با ذکر نام نویسنده و پرتال جامع پژوهش حوزه بلامانع است
نویسنده: محمد حیدری
مقدمه
مطا لبی که پیش رو دارید حاصل جستجویی چند در باب موسیقی و غنا در اسلام می باشد که با توجه به جایگاه موسیقی در جهان امروز و جایگاهای آن برای جوانان موضوع پژوهش قرار گرفت. موضوعی که به دلیل قائل نشدن حد و مرز قابل فهم برای آن،توسط فقیهان و پاسخ های مبهم و سوال برانگیز آنان به پرسشهای دینی جوانان مسلمان در این زمینه،حتی با وجود فراگیری روز افزون موج موسیقی به نوعی پر از ابهام باقی مانده است.
موسیقی را در اسلام نه می توان با حدیث مشهور «ان الله جمیلٌ و یحبُ الجمال» زوایای آن را توجیه کرد و نه می توان قاطعانه جوان را بر حرمت آن مجاب کرد.
هرچند که که امروزه نهادهایی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما به نوعی مشروعیت انواع موسیقی را در ایران اسلامی تعیین می کنند؛ اما انتظار می رود جوانان مسلمان با دیدی اندیشمندانه به نقد آنچه هست و آنچه باید باشد بپردازند و دچار موج عوام زدگی نگردند.
چکیده
مسئله موسیقی و غنا مسئله مهمی است که البته حدودش نیز چندان روشن نیست. غنا ضرب المثل مسائلی است که فقها و اصولیین به عنوان موضوعات مجمل یعنی موضوعی که حدودش مفهوم و مشخص نیست به کار می برد. البته قدر مسلمی در غنا هست وآن این است که آوازهایی که موجب خفت عقل می شود؛یعنی آوازهایی که شهوات را آنچنان تهییج می کند که عقل به طور موقت از حکومت ساقط می شود، یعنی همان خاصیتی را دارد که شراب یا قمار داراست،مغلوم است که حرمت چنین مواردی قطعی است.
آنچه مسلم است این است که اسلام خواسته از عقل انسان حفاظت و حراست کند.
و این قبیل موانع نیز به همین جهت مطرح است.»
کلید واژه:
موسیقی – غنا – طرب – مستی – شهوت- حرام – لهو - سمع
قبل از اینکه نظر اسلام را درباره موسیقی مورد بحث و بررسی قرار دهیم، ذکر این نکته لازم است که در آیات قرآن کریم همچنین در روایات حکم موسیقی یا موزیک یا معادل آن به عربی وجود ندارد.
فقها وقتی می خواهند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند،مطلب را تحت عنوان حکم«غنا»از یک طرف و همچنین حکم«آلات لهو»از طرف دیگر مطرح می کنند.
کلمۀ«لهو»در چند جای قران کریم آمده است. از سوره جمعه:
«و إذا رأوا تِجارةً اولَهوَآً اِنفَضّوا الیها وَ تَرکوکَ قائماً»
(جمعه/11)
روش گروهی از مسلمانان سست ایمان بود که در هنگام نماز جمعه و موقعی که پیامبر(ص) مشغول خطبه بود؛ اگر صدای ساز و نوا در بیرون از مسجد بلند می شد یا صدای طبل کاروان تجاری که از بیرون مکه رسیده بود به گوششان می رسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای اینکه فرصت از دستشان نرود، برای معامله یا کاروان، قبل از اینکه دیگران به این قافله و کاروان تجاری برسند، از پای خطبه پیامبر (ص) بلند می شدند و می رفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده است و می افزاید:
«قل ما عنداللهِ خیرٌ من الهوِ و من التجارةِ والله خیر الرزاقین»
غالباً اینطور گفته اند که منظور از لهو در این آینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و ... بوده که کاروانهای تجاری معمولاً وقتی از بیرون شهر دارد می شدند، از آنها استفاده می کردند تا مردم با خبر شوند و برای معامله بیایند. عده ای از مردم برای تماشا و سرگرمی می رفتند، یک عده هم برای تجارت و معامله می رفتند.
اما از این آیه نمی شود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد حتی می شود گفت که آیه درصدد این است که بگوید چرامسلمانان نماز پیغبر (ص) را ترک کردند و رفتند، همین طور که با استفاده از این آیه نمی شود گفت که تجارت حرام است.
در چند آیه دیگر قرآن کلمه اللغو آمده است و بعضی از فقها لغو را همان لهو معنی کرده اند و در آن آیات هم از لغو نکوهش شده اما باز هم در حرام بودن لهواستفاده نمی شود.
در آیه ای از قران آمده است:
«و الذینَ هُم عَنِ اللغوِ مُعرِضون» (مومن/3)
مومنان کسانی هستند که از لغو اعراض می کنند.
در آیه ای دیگر آمده است:
«والذین لایَشهدون الزُّورَ و اذامَرّوا باللغوِ مَروّا کراماً» (فرقان/72)
آنان که به باطل شهادت نمی دهند و وقتی از کنار لغو می گذرند یا بزرگواری می گذرند.
و یا آیه ای دیگر آمده است:
«واذاسَمِعُواُ اللغوَ اَعرضواعنهُ» (قصص/55)
و وقتی لغو به گوش آنها می خورد از آن روی می گردانند.
در این آیات خواه لغو یا لهو هم معنی باشند و یا معنای مستقلی داشته باشند، ظاهر مطلب این است که از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمی توان استفاده کرد.(در مورد غنا نیز همین طور است)
اما غنا چیست:
آنچه از مجموع کلمات فقها و سخنان اهل سنت در این زمینه می توان استفاده کرد، این است که غنا آهنگ های طرب انگیز و لهو و باطل است. و به عبارت روشن تر، غنا آهنگ هایی است که متناسب با مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد می باشد.
باز به تعبیر دیگر: غنا به صورتی گفته می شود که قوای شهوانی را در انسان تحریک می نماید و انسان در آن حال احساس می کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی نیز باشد، کاملا مناسب است!
این نکته نیز قابل توجه است که گاه یک آهنگ هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتوای آن،به این ترتیب که اشعارعشقی و فساد انگیز رابا آهنگ های مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ غنا است، به این ترتیب که اشعار محتوا یا آیات قران و ادعیه را به آهنگی بخوانند که مناسب مجالس عیاشان و فاسدان است ودر هر دو حرام می باشد.
با اینکه از ظواهر آیاتی که از کلماتی همچون«لهو»و«لغو»استفاده شده نمی توان حکم به حرمت غنا کرد، روایتی در تغیر همان آیات آمده که بر حرمت غنا دلالت دارد. همچون آیه «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم»(لقمان\6) و بعضی دیگر از آیات قران که حداقل طبق روایتی که در تفسیر این آیه وارد شده بر غنا از مصادیق آن شمرده شده است.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که در تفسیر آیه «واجتنبوا قول الزوز» (حج\30) فرمودند: «قولَ الزور الغنا»: سخن باطل همان غنا است. و نیز امام علی (ع) در آیه«و الذین لا یشهدون الزور» (فرقان\72) فرمودند:منظور از آن غناست. و در تفسیر آیه 6 سوره لقمان روایات متعددی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام رضا(ع) نقل شده است که یکی از مصادیق «لهو الحدیث»را که موجب«عذاب محمین»است،غنا معرفی کرده اند.
در حدیثی از جانب عبدالله از پیامبر(ص) نقل شده است: «کان إبلیسُ اوّلَ من تغنی»(شیطان اولین کسی بود که غنا خواند).
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) چنین آمده است: ُ«خانه ای که در آن غنا باشد،ایمن از مرگ و مصیب دردناک نیست ودعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند»و در حدیث دیگر از همان امام می خوانیم: غنا روح نفاق را پرورش می دهد و فقر و بدبختی می آفریند.
روی هم رفته روایتی که در این نقل شده است بقدری زیاد است که به حد تواتر می رسد و به همین دلیل اکثرعلمای اسلام فتوا به حرمت غنا داده اند.
البته ذکر این نکته بسیار لازم است که در اصل تحریم غنا اختلافی نیست، بلکه اختلاف فقها در نحوه تغیر غناست.
غنا مصادیق مشکوکی نیز دارد که انسان به راستی نمی تواند تشخیص دهد فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است یا نه؟ و در این صورت به حکم اصل برائت محکوم به حلیت است (البته بعد ازآگاهی کافی از مفهوم عرفی غنا).
البته طبق گفتار برخی فقها می تواند غنا را به دو بخش مجزای غنای حلال و غنای حرام تقسیم کرد. همچون محدّث کاشانی که درکتاب وافی بعد از نقل اخبار و روایات مختلف درباره غنا می گوید:
«از مجموع ادله چنان مستفاد می شود که حرمت غنا مخصوص است به
مواردی که مشتمل بر امری حرام از فسوق و معاصی باشد،از قبیل
لعب به آلات لهو و گفتار دروغ و باطل و بلند شدن آواز زن و کشف
محاسن او در حضور مردان نامحرم بدانگونه که درعهد خلفای عباسی
و اموی متداول بوده است وگرنه خود غنا فی نفسه بدون اقتدان به
محرمات شرعیه،از محرمات ذاتی شمرده نمی شود و تغنی به اشعاری
که متضمن مصالح دینی و اخروی و موجب توجه به زهد و عبادت و
رغبت در خیرات باشد حرام نیست.»
قابل به ذکر است که ملا محمد باقر سبزواری رساله ای در خصوص غنا تالیف کرده و با ملامحسن فیض کاشانی هم عقیده شده است،در حالی که شیخ علی شهیدی صاحب حاشیه بر شرح لمعه که از معاصران فیض و سبزواری بوده رساله ای در حرمت غنا به رد قول فیض و سبزواری نوشته و بر آنها سخت تاخته است.
شیخ ابوطالب مکی در کشف المحجوب(ص/ 533) آورده است:«هر که گوید مرا به الحان و اصوات و مذامیر خوش نیست، یا دروغ می گوید یا انفاق می کند یا حس ندارد و از جمله مردمان و ستوران برون باشد. منع گروهی از آن بدان است رعایت امر خداوند کنند و فقها متفق اند که چون ادوات ملاهی نباشد و اندر دل منتقی پدیدار نیاید شنیدن آن مباح است و بدین آثار و اخبار بسیار آرند.»
«فلسفه تحریم غنا:»
دقت در مفهوم غنا با شرایطی که در شرح موضوع آن گفتیم، فلسفه تحریم آن را به خوبی روشن می سازد. در یک بررسی کوتاه به مقایسه زیر بر می خوریم:
الف) تشویق به فساد اخلاق:
تجربه نشان داده است که بسیاری از افراد تحت تاثیر آهنگ های غنا راه تقوا و پرهیزکاری را رها کرده و به شهوات و فساد روی می آورند. مجالس غنا معمولا مرکز انواع فساد است و آنچه به این مفاسد دامن می زند همان غنا است.
در تفسیر روح المعانی (جلد 21 صفحه 60) سخنی از یکی از سران بنی امیه نقل می کند که آنها می گفتند: «از غنا بپرهیزید که حیا را کم می کند، شهوات را می افزاید، شخصیت را درهم می شکند، جانشین شراب می شود، و همان کاری را می کند که مستی انجام می دهد.» واین سخن نشان می دهد که حتی خود بنی امیه نیز که از آغازگران غنا بعد از اسلام بوده اند به مفاسد آن پی برده اند.
ب) غافل شدن از خدا:
تعبیر به لهو که در تفسیر«غنا» در بعضی از روایاتن اسلامی آمده است، اشاره به همین حقیقت است که غنا انسان را آن چنان مست شهوات می کند که از یاد خدا غافل می سازد.
همچنان که در آیه 6 سوره لقمان آمده است: «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخدهاهزوا اولئک لهم عذابم هین» (لهمو الحدیث یکی از عوامل ضلالت است)
ج) آثار زیان بار بر اعصاب:
غنا و موسیقی یکی از عوامل مهم تحذیر اعصاب است و به تعبیر دیگر، مواد مخدرگاه از طریق دهان و نوشیدن وارد بدن می شود(مانند شراب) و گاه از طریق بوییدنو حس شامه (مانند هرویین)، و گاه از طریق تزریق (مانند مرفین)، و گاه از طریق حس سامعه(مثل غنا).
به همین دلیل گاهی غنا و آهنگ های موسیقی مخصوصی، چنان افراد را درنشئه فرو می برد که حالتی شبیه به مستی به انسان دست می دهد، البته گاه به این مرحله نمی رسد اما در عین حال تحذیر خفیف ایجاد می کند. به همین دلیل بسیاری از مفاسد مواد مخدر در غنا وجود دارد، خواه تحذیر آن خفیف باشد یا شدید.
در کتاب تاثیر موسیقی در روان و اعصاب (ص 26) آمده است: «توجه دقیق به بیوگرافی مشاهیر موسیقی دانان نشان می دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتی های روحی گردیده اند، تا آنجا که رفته رفته اعصاب خود رااز دست داده اند. و عداه ای مبتلا به بیماری های روانی شده و گروهی مشاعر خود را از کف داده و به دیار جنون رهسپار شده اند، دسته ای فلج و ناتوان گردیده؛ بعضی هنگام نواحش موسقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شده اند».
از آمارهایی که از مرگ و میرها در عصر ما تهیه شده چنین استفاده می شود که مرگ های ناگهالنی نسبت به گذشته افزایش زیادی یافته است. عوامل این افزایش را امور مختلفی ذکر کرده اند، از جمله افزایش غنا و موسیقی در سطح جهان.
د) غنا یکی از ابزار کار استعمار:
استعمارگران جهان همیشه از بیداری مردم خصوصا نسل جوان وحشت، داشته اند، به هخمین دلیل بخشی از برنامه های گستره آنان برای ادامه استعمارریا، فرو بردن جوامع در غفات و بی خبری و نا آگاهی و گسترش انواع سرگرمی های ناسالم است. امروزه مواد مخدر تنها جنبه تجاری ندارد، بلکه یک ابزار مهم سیاست یعنی سیاست های استعماری است، ایجاد مراکز فحشا، کلوب های قمار و همچنین سرگرمی های ناسالم، و از جمله توسعه غنا و موسیقی، یکی از مهمترین ابزاری است که آنها برای تحذیر افکار مردم بر آن اصرار دارند، و به همین دلیل قسمت عمده وقت رادیو های جهان راموسیقی تشکیل می دهد و از برنامه های عمده وسایل ارتباط جمعی همین موضوع است.
امام خمینی (ره) در این زمینه فرمودند:
«...از جمله چیزهایی که باز مغزهای جوانها را مخدر می کند و تحذیری است،موسیقی است. موسیقی اسباب این می شود که مغز انسان،وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد، تبدیل می شودبه یک مغزغیرآن کسی است که جدی باشد؛از جدیت انسان را بیرون می کند و متوجه می کند به جهات دیگر. تمام این وسایلی که، حالا این بعضی شان بود،والی ماشاءالله وسلیل درست کرده بودند،همه برای خاطر این بود که ملت را از مقدرات خودشان غافل کنند... موسیقی از اموری است که البته هر کسی بر حسب طبع خوشش می آید، لکن از اموری از که انسان را از جدیت بیرون می برد و به یک مطلب هزل می کشاند. دیگر یک جوان که عادت کرده روزی چند ساعت را با موسیقی سر و کار داشته باشد، یک جوانی که اکثر اوقاتش را صرف بکند پای موسیقی بنشیند، از مسائل زندگی و از مسائل جدی به کلی غافل می شود، عادت می کند همان طور که به مواد مخدر عادت می کند. کسانی که به مواد مخدر عادت می کنند، دیگر نمی توانند یک انسان جدی باشند که بتوانند در مسائل جدی فکر بکنند. فکر انسان را موسیقی جوری می کند که دیگر نتواند در غیر همان محیط موسیقی و مربوط به شهوات و مربوط به موسیقی ، نتواند فکر بکند...»
«بعضی ها تصور کرده اند که اسلام از نظر توجه هز خشک و جامد و بی عنایت است و به عبارت دیگر ذوق کش است. اینها که چنین ادعا می کنند به جهت این است که در اسلام اولا روی خوش به موسیقی نشان داده نشده؛ و ثانیاً بهره برداری از جنس زن به طور عموم و هنر های زنانه یعنی رقص و مجسمه سازی منع شده است. ولی به این شکل قضاوت کردن درست نیست. ما باید راجع به مواردی که اسلام با آنها مبازه کرد، تامل کنیم و ببینیم آیا مبارزه اسلام با این زیبای ها از آن جهت است که زیبایی است یا از آن جهت است که مقارن با امر دیگری که بر خلاف یک استعداد از استعدادهای فردی است یا اجتماعی. به علاوه باید ببینیم در غیر این موارد ممنوعه،آیا بازهم با هنر دیگری مبارزه شده است.
«منابع»
1- بهشتی،محمد،موسیقی در اسلام،انتشارات بقعه،تهران،چاپ دوم،صص 10-14
2- الحرالعاملی،محمد بن الحسن،وسائل الشیعه،جلد 12،داراحیاءالتراث العربی،بیروت،لبنان،صص225-230
3- مختاری،رضا و صادقی،محسن،غنا-موسیقی،مذکر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،چاپ اول، ص 1893وص 1901(گفتاری از استاد جلال الدین همایی)
4- مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه،جلد17،دارالکتب السلامیه، تهران،چاپ هجدهم،صص24-27
5- منبع شماره 3،بر گرفته از صحیفه نور جلد هشتم،صص197-198
6- مطهری،مرتضی،اهتزار روح،حوزه هنری،تهران،چاپاول صص473-474