چه کسانی رجعت می کنند؟
در این مقاله به بررسی سه دسته روایاتی که افراد رجعت کننده را معرّفی می کنند، می پردازیم. این روایات، در سه دسته بررسی می شوند.
دسته اول. روایاتی که دلالت بر رجعت، به نحو عام می کنند
این دسته از روایات بدون این که مشخصاً افراد خاصی را ذکر کنند، رجعت کنندگان را تحت عنوان کلّی مؤمنان خالص و کافران خالص ذکر کرده است:
1.از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است:
... أنّ الرّجعة لیست بعامة، و هی خاصّهٌ لا یرجع الّا من محض الایمان محضاً، او محض الشرک محضاً(1)؛
رجعت، عمومی نیست و فقط مؤمنان خالص و محض و نیز مشرکان محض به دنیا باز می گردند.
2.کلینی روایتی از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است که ایشان پس از بیان مراحلی که شیعه از هنگام مرگ پشت سر می گذارد، درباره شیعیان راستین چنین فرموده است:
... حَتَّی یَقُومَ قَائِمُنَا أهلَ البَیتِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَهُمُ اللّهُ فَأقبَلُوا مَعَهُ یُلَبُّونَ زُمَراً زُمَراً فَعِندَ ذَلِکَ یَرتَابُ المُبطِلُونَ وَ یَضمَحِلُّ المُحِلُّونَ وَ قَلِیلٌ مَا یَکُونُونَ...(2)؛
[همچنین شیعیان و دوستداران اهل بیت، حیات برزخی خود را سپری می کنند] تا این که قائم ما اهل بیت، پرچم قیام به دوش می گیرد که در آن هنگام، خداوند ایشان را مبعوث خواهد فرمود و آن ها، گروه گروه لبیک گویان به حضرتش ملحق می شوند و آن، زمانی است که اهل باطل به شک در می افتند و حلال کنندگان حرام الهی، مضمحل می شوند و اندکی از آن ها [مخالفان ]می مانند.
3. روایت دیگری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد که تعدادی از مردان و زنان برگزیده هستند که با ظهور حضرت ولی عصر (علیه السّلام)، همراه با حضرت عیسی (علیه السّلام) به زمین می آیند:
ینزل عیسی بن مریم علی ثمانمائة رجل و اربعمائة امرأة خیار من علی الارض و أصلح من مضی(3)؛
عیسی بن مریم به همراه هشتصد مرد و چهار صد زن از بهترین و شایسته ترین افراد روی زمین، فرود خواهد آمد.
در این که این مردان و زنان از امّت های پیشین هستند یا از امّت اسلامی و یا از دوران های مختلف، پرسش هایی است که این حدیث درباره آن ها چیزی نمی گوید.
دسته دوم. روایاتی که به اشخاص معین، بشارت رجعت می دهند
دسته دیگر، روایاتی هستند که معصومان (علیه السّلام) به افراد خاصی، به عنوان تمثیل بشارت رجعت داده اند:
1.مردان رجعت کننده
الف. ابن جریر طبری آورده است که امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
عن المفضل بن عمر قال قال أبو عبدالله یا مفضل أنت و أربعة و أربعون رجلا تحشرون مع القائم أنت علی یمین القائم تأمر و تنهی و الناس إذ ذاک أطوع لک منهم الیوم(4)؛
ای مفضل، تو و 44 مرد، همراه قائم برانگیخته می شوید و همانا تو در سمت راست قائم، مردم را امر و نهی می کنی و در آن روز، آن ها بیشتر از امروز، از تو اطاعت می کنند.
ب. از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که فرمودند:
کَأنِّی بِحُمرَانَ بنِ أعیَنَ وَ مُیَسِّرِ بنِ عَبدِ العَزِیزِ یَخبِطَانِ النَّاسَ بِأسیَافِهِمَا بَینَ الصَّفَا وَ المَروَةِ (5)؛
گویی حمران بن اعین و میسر بن عبدالله العزیز را می بینم که بین صفا و مروه، بر دشمنان ضربت وارد می کنند.
ج.امام کاظم (علیه السّلام) در حدیثی فرمود:
کأنّی بعبدالله بن شریک العامری، علیه عمامة سوداء، و ذؤابتاها بین کتفیه؛ مصعدا فی لحف الجبل بین بیدی قائمنا أهل البیت فی أربعة آلاف مکبّرون و مکّرون(6)؛
گویی عبدالله بن شریک عامری را می بینم که عمامه ای سیاه بر سر دارد و دو دسته گیسویش بین دو کتف او است و از سینه کوه بالا می رود. او در آن زمان، میان چهارهزار نفری است که رجعت کرده و در حضور قائم اهل بیت (علیهم السّلام) به تکبیر گفتن مشغول اند.
د. اسماعیل بن جعفر الصّادق
عَن أبِی خَدِیجَهَ قَالَ سَمِعتُ أبَا عَبدِ اللَّهِ (علیه السّلام) یَقوُلُ إِنِّی سَألتُ اللَّهَ فِی إسمَاعِیلَ أن یُبقِیَهُ بَعدِی فَأبَی وَ لَکِنَّهُ قَد أعطَانِی فِیهِ مَنزِلَةً أُخرِی إِنَّهُ یَکُونُ اوّل مَنشُورِ فِی عَشَرَةٍ مِن أصحَابِهِ وَ مِنهُم عَبدُ اللَّهِ بنُ شَرِیکٍ وَ هُوَ صَاحِبُ لِوَائِهِ؛
کشی از ابو خدیجه نقل می کند که گفت: شنیدم حضرت صادق (علیه السّلام) می فرمود: من از خدا خواستم که [فرزندم ] اسماعیل را پس از من باقی بگذارد. خدا نخواست؛ امّا درباره او، مقام دیگری به من عطا کرد که او اوّل کسی است که با ده نفر از یارانش که از جمله عبدالله بن شریک است، از قبر بیرون می آید و عبدالله پرچم دار او است.(7)
ه. داوود رقی
کشی از خود داوود نقل می کند که گفت:
به حضرت صادق (علیه السّلام) عرض کردم:«من پیر و فرتوت شده ام و دوست دارم در راه محبّت شما کشته شوم»فرمودند:
و ما من هذا بدّ. إن لم یکن فی العاجلة یکون فی الآجلة(8)؛ ناچار شهادت نصیبت خواهد شد، اگر اکنون نشود؛ بعداً خواهد شد.
و. نجم بن أعین
علاّمه در کتاب خلاص و ابن داوود در کتاب رجال، در شرح حال نجم بن اعین، از عبدالله بن بکیر نقل می کنند که حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند:
إنّه [یعنی نجم بن أعین] ممّن یجاهد فی الرّجعة؛ نجم، از کسانی است که در رجعت جهاد می کند.(9)
ز. مفضل از امام صادق نقل می کند که فرمود:
یَخرُجُ مَعَ القَائِمِ (علیه السّلام) مِن ظَهرِ الکُوفَةِ سَبعٌ وَ عِشرُونَ رَجُلاً خَمسَةَ عَشَرَ مِن قَومِ مُوسَی (علیه السّلام) الَّذِینَ کَانُوا یَهدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلُونَ وَ سَبعَةٌ مِن أهلِ الکَهفِ وَ یُوشَعُ بنُ نُونٍ وَ سَلمَانُ وَ أبُو دُجَانَةَ الأنصَارِی وَ المِقدَادُ وَ مَالِکٌ الأشتَرُ فَیَکُونُونَ بَینَ یَدَیهِ أنصَاراً و حُکَّاماً (10)؛
بیرون می آیند [زنده می شوند ] از پشت کوفه با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 27 نفر که پانزده نفر آن ها از قوم حضرت موسی، کسانی هستند که به سوی حق هدایت می کنند و به حق و عدالت حکم می نمایند و هفت نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر هستند که این افراد در عصر آن حضرت، انصار و والیان او هستند.
همچنین از کسانی که اسم برده شده اند، عقیل و حارث می باشند.(11)
2.زنان رجعت کننده
البتّه روایات رجعت، تحت عنوان کلّی، مؤمن محض و کافر محض آمده است و به مرد و زن اختصاص ندارد، امّا روایاتی نیز وجود دارد که به رجعت زنان به عنوان تمثیل اشاره کرده است؛ از جمله: روایت مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السّلام) است که فرمود:
سمعت أبا عبدالله (علیه السّلام) یقول: یکون مع القائم ثلاث عشرة امرأة قلت و ما یصنع بهن قال: یداوین الجرحی و یقمن علی المرضی کما کان مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قلت: فسمهن لی قال: القنوا بنت رشید و أم أیمن و حبابة الوالبیة و سمیة أم عمّار بن یاسر و زبیدة و أم خالد الأحمسیة و أم سعید الحنفیة و صیانة الماشطة و أم خالد الجهنیة (12)؛
«همراه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیزده زن خواهند بود» گفتم: «برای چه منظور؟» فرمود:«آن ها، مجروحان را مداوا کرده و به مریض ها رسیدگی می کنند؛ همان گونه که وقتی همراه پیامبر بودند، چنین می کردند.» عرض کردم:« آن ها را نام ببرید.» آن حضرت فرمود:« قنوا دختر رشید، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمّار بن یاسر، زبیده، ام خالد احمسیه، امّ سعید حنیفه، صیانه ماشطه و امّ خالد جهنیه.»
البتّه نام چهار نفر دیگر، در روایت نیامده است؛ امّا در کتاب ریاحین الشریعة به نام نسیبه دختر کعب مازنیه اشاره شده است.(13) جز این ده نفر، نام دیگری به میان نیامده است. که در ذیل، چکیده ای از زندگی بعضی از این زنان ارائه می شود.
الف. قنواء دختر رشید هجری
در تاریخ، از احوالات زندگی قنواء، چیزی ثبت نشده است. آنچه مسلّم است، این که وی از محبّان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بوده و به اسلام و تشیع علاقه شدید داشته است. ابوحیان بجلی می گوید: از قنواء پرسیدم:«از پدرت چه حدیثی شنیده ای؟» گفت:«پدرم از امیرالمومنین نقل کرد که آن حضرت فرمود:«ای رشید! صبر تو چگونه است، وقتی پسر خوانده بنی امیه [ ابن زیاد ] دو دست و دو پا و زبانت را قطع کند؟» پدرم عرض کرد:«آیا پایان کارم بهشت است...؟» فرمود:« ای رشید! در دنیا و آخرت به همراه من هستی.» قنوا می گوید:« به خدا سوگند! پس از مدّتی، ابن زیاد، پدرم را احضار کرد و از او خواست تا از علی (علیه السّلام) بیزاری جوید. پدرم هرگز این کار را نکرد. ابن زیاد گفت:«علی (علیه السّلام) کیفیت قتل تو را چگونه بیان کرده است؟» پدرم پاسخ داد:«مولایم علی (علیه السّلام) مرا چنین آگاه ساخته که تو مرا به بیزاری علی (علیه السّلام) دعوت می کنی؛ ولی من اجابت نمی کنم؛ سپس تو دو دست و دو پا و زبانم را قطع می کنی.» ابن زیاد گفت:« به خدا سوگند، خلاف پیش گویی علی را در حق تو اجرا می کنم.» آن گاه دستور داد دو دست و دو پایش را قطع کنند و زبانش را سالم باقی گذارند. قنواء می گوید:« من پدرم را به دوش کشیدم و بین راه به پدرم گفتم:« ای پدر! خیلی احساس درد می کنی؟» فرمود: «نه، فقط به مقدار فشاری که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتی می کنم». وقتی از کاخ ابن زیاد خارج شدیم، مردم به دور پدرم جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده کرد و گفت:« قلم و دوات و کاغذ بیاورید، تا برای شما حوادثی را بازگو کنم.» چون این خبر به ابن زیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند و پدرم همان شب به شهادت رسید.(14)
ب.ام ایمن
نام او برکه است. وی، کنیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که از پدر بزرگوارش، عبدالله به آن حضرت به ارث رسیده بود و پرستاری رسول خدا را به عهده داشت.(15)
وی فرزندی از شوهر اولش، عبید خزرجی به نام ایمن داشت که در جنگ حنین به شهادت رسید، امّ ایمن، مقام والایی داشت. می گوید: وقتی در راه مکّه و مدینه، تشنگی بر او غلبه کرد و نزدیک بود از دنیا رحلت کند، که دلو آبی از آسمان فرود آمد و از آن نوشید.(16)
امّ ایمن بعد از رحلت پیامبر، زیاد گریه می کرد و می گفت: «گریه من برای این است که وحی قطع شده است.»(17)
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مسأله فدک، او را به عنوان شاهد معرّفی کرد. او سرانجام در زمان خلافت عثمان، رحلت کرد.
ج. حبابه والبیه
شیخ طوسی او را از اصحاب امام حسن (علیه السّلام) دانسته است و ابن داوود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجّاد و امام باقر (علیهم السّلام) می داند. برخی، او را از اصحاب هشت امام معصوم، تا امام هشتم، حضرت رضا (علیه السّلام) شمرده اند. گفته شده است، امام رضا (علیه السّلام) وی را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. سنّ او هنگام مرگ بیش از 240 سال بود. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با معجزه امام سجّاد و بار دوّم با معجزه امام هشتم بود.(18)
د.سمیه مادر عمّار یاسر
او هفتمین نفری بود که به اسلام گروید و بدترین شکنجه ها را بر او روا داشتند. گاهی که گذر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عمّار و پدر و مادرش می افتاد و می دید که آنان در گرمای سوزان مکّه، روی زمین های داغ، در حال شکنجه هستند، می فرمود:«ای خاندان یاسر! صبر کنید و بدانید که وعده گاه شما بهشت است.» سرانجام سمیه با نیزه دژخیمی چون ابوجهل به شهادت رسید. او، نخستین زن شهید در اسلام است.(19)
ه.زبیده
وی از شیعیان مخلص و همسر هارون الرشید و به انجام کارهای نیک معروف بوده است. در زمانی که یک مشک آب در شهر مکّه، یک دینار طلا ارزش داشت، او حجّاج و شاید هم مردم مکّه را آب می داد. با کندن کوه ها و احداث تونل ها، آب را در خارج از فاصله چند میلی به حرم آورد. زبیده، صد کنیز داشت که همگی حافظ قرآن بودند؛ به گونه ای که از منزل مسکونی او صدای قرائت قرآن، همانند زمزمه زنبورهای عسل بلند بود.(20)
و. امّ خالد
در روایت دو زن بدین نام مشهور شده اند: امّ خالد احمسیه و امّ جهنیه. شاید مقصود امّ خالد مقطوع الید (دست بریده) باشد. وقتی یوسف بن عمر، استاندار عراق بود، زید بن علی بن الحسین (علیه السّلام) را در شهر کوفه به شهادت رساند و دست امّ خالد را نیز به جرم تشیع و تمایل به قیام زید، قطع کرد.(21) درباره شخصیت و مقام این زن فداکار از امام صادق (علیه السّلام) مطلبی ذکر گردیده که دارای اهمیت است. ابوبصیر گوید: در خدمت امام صادق (علیه السّلام) نشسته بودم که امّ خالد مقطوع الید از راه رسید. حضرت فرمود: ای ابا بصیر! آیا مایل هستی سخن امّ خالد را بشنوی؟ من عرض کردم: آری ای فرزند رسول خدا! با شنیدن آن شادمان می گردیم ... همان موقع امّ خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. دیدم وی در کمال فصاحت و بلاغت سخن می گوید؛ سپس حضرت درباره ی موضوع ولایت و برائت از دشمنان با او گفتگو کرد.
ز.صیانه
وی آرایشگر دختر فرعون، همسر حزقیل (پسر عموی فرعون و گنجینه دار او) بوده است. حزقیل، مؤمن خانواده فرعون است و به پیامبر زمانش، موسی (علیه السّلام) ایمان آورد.(22)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج، هنگام سیر بین مکّه معظمه و مسجد الاقصی، بوی خوشی را استشمام می کند، جبرئیل در این باره می گوید:
ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! همسر حزقیل به حضرت موسی بن عمران ایمان آورده بود و ایمان خود را پنهان می کرد. عمل او آرایشگری در حرمسرای فرعون بود. روزی مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بی اختیار گفت:« بسم الله». دختر فرعون گفت: «آیا پدر مرا ستایش می کنی؟» گفت:« نه، بلکه آن کسی را ستایش می کنم که پدر تو را آفریده است و او را از بین خواهد برد.» دختر فرعون، شتابان نزد پدرش رفت و گفت:«زنی که در خانه ما آرایشگر است، به موسی ایمان دارد.» فرعون او را احضار کرد و به او گفت:« مگر به خدایی من اعتراف نداری؟» صیانه گفت:«هرگز؛ من از خدای حقیقی دست نمی کشم و تو را پرستش نمی کنم». فرعون دستور داد تنوری مسی را برافروختند و چون آن تنور سرخ شد، همه بچه های آن زن را در حضور او در آتش انداختند.
زمانی که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، در آتش افکنند، صیانه منقلب شد و خواست که با زبان از دین اظهار برائت و بیزاری کند که ناگاه به امر خداوند، کودک به سخن آمد و گفت:«اصبری یا أمّاه إنّک علی الحق؛ ای مادر! صبر کن که تو راه حق را می پیمایی». فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را نیز در آتش افکندند و سوزاندند و خاکسترشان را در این زمین ریختند و تا روز قیامت این بوی خوش، از این زمین استشمام می شود...(23)
ح.نسیبه، دختر کعب مازنیه
نسیبه معروف به اما عماره از زنان فداکار صدر اسلام بود که در برخی جنگ های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شرکت کرده و در جنگ احد، بهترین نقش را ایفا کرد. وی، هنگام فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دفاع از جان آن حضرت پرداخت و سیزده زخم برداشت.(24)
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرزندش عماره فرمودند:« امروز مقام مادر تو از مردان جنگی والاتر است.» نسیبه از کسانی است که برای یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهد کرد.
ناگفته نماند، به تاریخ زندگیِ دو نفر دیگری که اسمشان در روایت آمده است، دست نیافتم.
دسته سوم. رجعت های ممتاز
دسته دیگر، روایاتی است که از رجعت پیامبران و پیروان آن ها خبر می دهند. رجعت پیامبران و معصومان (علیهم السّلام) از رجعت های ویژه هستند؛ زیرا از اهداف و فعالیت های گسترده و عالی تری برخوردارند. به سبب همین امتیاز، جداگانه مورد توجّه قرار داده و روایاتی را که دلالت بر رجعت آن ها می کند، بدون در نظر گرفتن زمان و شرایط رجعت آن ها، بررسی می کنیم.
الف. رجعت پیامبران
1.ابن مسکان از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند:
قال: ما بعث الله نبیا من لدن آدم فهلّم جرا إلا و یرجع إلی الدّنیا و ینصر أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) و هو قوله «لَتُؤمِنُنَّ بِهِ» یعنی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) «وَ لَتَنصُرُنَّهُ» یعنی أمیر المؤمنین (علیه السّلام)(25)؛
حضرت فرمود: خداوند هیچ پیامبری را از آدم تا آخر، مبعوث نکرد مگر این که به دنیا باز می گردند و امیرالمؤمنین را یاری می دهند و این همان سخن خداوند است که فرمود: «قطعاً ایمان می آورند به او» یعنی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «و قطعاً یاری می کند» امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را.
2.امام باقر (علیه السّلام) می فرماید:
و إِنّ دانیال و یونس (علیه السّلام) یخرجان إلی أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) یقولان صدق الله و رسوله...؛
دانیال و یونس (علیه السّلام) هر دو در زمان رجعت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به دنیا باز می گردند و به رسالت پیامبر اقرار می کنند.(26)
ب. رجعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیه السّلام)
رجعت پیامبر اسلام و دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) در عصر رجعت، جلال و شکوه خاصی می بخشد. آن ها می آیند تا از مظلومیت هایی که بر آن ها روا داشته شده است، انتقام گرفته شود و خداوند قادر توانا، عظمت و عزّت آن ها را به جهان و دشمنانشان نشان دهد و طعم تلخ ذلّت را بر ظالمان بچشاند. راستی! عصر رجعت، پایان مظلومیت های اهل ایمان و خواری، غاصبان و ستمکاران خواهد بود؟! راستی! تبعیض های دوره جاهلیت و نابرابری های خود ساخته و خود پرداخته از ریشه و بُن برکنده خواهد شد؟ رجعت رسول خدا و ائمّه اطهار و همه پیامبران الهی (علیه السّلام) در عصر ظهور در کنار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اتّفاق بزرگ و وصف ناپذیری است که وضعیت جهان را تغییر داده و به قدرت پروردگار عالم، این جلوه های بی نظیر الهی چهره زمین را عوض می کنند.
به عقیده شیعه امامیه، رجعت در عصر ظهور، برقرار کننده عدالت در جهان و برچیننده ظلم از گیتی، از برجسته ترین آینده بینی وعده های پروردگار است. این حادثه به قدری با عظمت و با ارزش است که آینده نگری های وحیانی، نشانه ها و حوادث پیرامون آن را بازگو کرده اند.
براستی منتظران واقعی مهدی نباید انتظار چنین روزی را بکشند و آرزوی یاری و نصرت دین خدا را به محوریت قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشند؟
1.روایتی است به سند صحیح از امام صادق (علیه السّلام) که از سلمان فارسی نقل می کند:
قال: دخلت علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فلمّا نظر إلی فقال (صلی الله علیه و آله و سلم): «یا سلمان! إن الله عزّوجلّ لن یبعث نبیا و لا رسولا إلا و له اثنا عشر نقیبا ... فاشتد بکائی و شوقی قلت یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أبعهد منک؟ فقال: ای و الذی بعثنی و أرسلنی لبعهد منی و بعلی و فاطمه و الحسن و الحسین و تسعة أئمة من ولد الحسین (علیه السّلام) و بک و من هو منا و مظلوم فینا و کل من محض الإیمان محضا ای و الله یا سلمان ... نحن تأویل هذه الآیة ( وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الأرضِ وَ نَجعَلَهُم أئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثیِنَ وَ نُمَکِّنَ لَهُم فِی الأرضِ وَ نُرِی فِرعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنهُم ما کانُوا یَحذَرُونَ) قال سلمان فقمت من بین یدی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ما یبالی سلمان کیف لقی الموت أو لقاه(27)؛
سلمان می گوید: روزی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم، وقتی آن حضرت مرا دید، فرمود:«ای سلمان! قطعاً خداوند تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است، مگر اینکه برای او دوازده جانشین قرار داده است.»
بعد از آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آفرینش خود و اهل بیتش و امامت آن ها و ظهور حضرت مهدی، معارفی را بیان کرد، سلمان بعد از شنیدن حقایق این معارف و داستان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید:
«... علاقه و اشتیاقم آن قدر زیاد شد که از خوشحالی اشک از چشمانم جاری گردید، عرض کردم: «ای رسول خدا! آیا در آن زمان، شما هستید؟» فرمود:« آری! به آن خدایی که مرا به رسالت معبوث فرمود، هر آینه من، آن زمان خواهم بود و علی و فاطمه و حسن و حسین و نُه امام از فرزندان حسین و تو نیز خواهی بود و هر آن کس که از ما باشد و برای ما مظلوم واقع شده است و هر آن کس که ایمان کامل و محض داشته باشد. آری! به خدا سوگند ای سلمان!... ما تأویل آیه شریفه « و نرید أن نمنّ ...« هستیم.» سلمان می گوید: « از محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاستم و عرض کردم: حالا چه باکی سلمان را که چگونه مرگ را ملاقات کند، یا این که مرگ او را ملاقات نماید.»
2.از ابو خالد کابلی از امام سجّاد (علیه السّلام) نقل شده است که درباره قول خداوند: (إنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیکَ القُرآنَ لَرادُّکَ إِلَی مَعاد...)(28) فرمود:
یرجع الیکم نبیکم و امیر المؤمنین و الائمّة (29)؛ پیامبرتان و امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) و امامان معصوم (علیهم السّلام) به سوی شما باز می گردند.
3. بکیر بن اعین نقل می کند که امام صادق (علیه السّلام) می فرماید:
انّ رسول الله و امیرالمومنین سیرجعان(30) همانا رسول خدا و امیرمؤمنان باز می گردند.
4.مرحوم مجلسی از محمّد بن مسلم نقل می کند که او شنیده است... که امام صادق می فرمایند:
اوّلین کسی که زمین برای او شکافته می شود و به دنیا باز می گردد، حسین بن علی است. به درستی که رجعت برای همه نیست؛ بلکه مخصوص کسانی است که دارای ایمان خالص یا شرک خالص هستند.(31)
5. عن ابی بصیر عن الصّادق (علیه السّلام) عن آبائه (علیه السّلام) قال: قال رسول الله، أنَا اوّل مَن یَنفُضُ التُّرَابَ عَن رَأسِهِ وَ أَنتَ مَعَی ثُمَّ سَائِرُ الخَلقِ...(32)؛
ای علی! اوّلین کسی که گرد و خاک از سر خود پاک می کند، من هستم در حالی که تو با من هستی و بعد، دیگران.
6.عن سعد عن البرقی عن القاسم عن جده عن ابی عبدالله (علیه السّلام) عن آبائه قال قال رسول الله «... یَا عَلِی! أَنَا اوّل مَن یَنفُضُ التُّرابَ عَن رَاسِهِ وَ أنتَ مَعِی ثُمَّ سَائِرُ الخَلق...(33 )؛
7. روایت دیگری نیز در کتاب عیون اخبار الرّضا از یاسر خادم آمده است که امام رضا (علیه السّلام) از آبائش نقل کرده است، که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
ای علی! من از خداوند متعال درباره تو پنج چیز طلب کردم و خداوند به من عطا فرمود: اوّل آن که، هنگامی که زمین بر من شکافته شود و گرد و خاک از سر و روی خود پاک کردم، تو با من باشی، خداوند عنایت فرمود. دوّم، از خداوند خواستم در قیامت، وقت سنجش میزان اعمال با من باشی، خداوند پذیرفت. سوّم، از خداوند خواستم روز قیامت، گیرنده پرچم من باشی که همان پرچم حمد است که در آن نوشته شده است: رستگاران همانا اهل بهشتند و خداوند به من عطا فرمود. چهارم، از خداوند خواستم که امّت مرا روز قیامت از حوض کوثر آب دهی، خداوند به من داد. پنجم، از خداوند خواستم که تو را رهبر امّت من به سوی بهشت قرار دهد، خداوند عطا کرد. سپاس خدای را که بر من منّت نهاد.(34 ).
8. در روایت دیگری آمده است:
یَا عَلِی اوّل مَن یَنفُضُ التُّرابَ مِن رَأسِهِ أنتَ (35)؛ اوّل کسی که گرد و خاک را از سر خود پاک می کند یا علی تو هستی.
9. امام حسن (علیه السّلام) فرمودند:
انا ابن اوّل من ینفضّ عن رأسه التّراب (36)؛ من پسر کسی هستم که او اوّلین کسی است که گرد و خاک را از سر خود پاک می کند.
10. ابن خالد از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده که فرمود:
محمّد بنُ العَبَّاسِ عَن جَعفَرِ بنِ محمّد بنِ مَالِکٍ عَنِ القَاسِمِ بنِ إسمَاعیِلَ عَن عَلِی بنِ خَالِدٍ العَاقُولِی عَن عَبدِ الکَرِیمِ الخَثعَمِی عَن سُلَیمَانَ بنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أبُو عَبدِ اللَّهِ (علیه السّلام) ... اوّل مَن یَنفُضُ عَن رَأسِهِ التُّرَابَ الحُسَینُ بنُ عَلِی (علیه السّلام) فِی خَمسَةٍ وَ سَبعِینَ ألفا(37)؛
اوّلین کسی که میان هفتاد و پنج هزار نفر، گرد و خاک از سر خود پاک می کند، حسین بن علی (علیه السّلام) است.
البتّه دو روایت دیگر، یکی درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السّلام) و دیگری درباره امام حسین (علیه السّلام) و امیر المؤمنین و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون وارد شده است. چون در آن دو روایت، زمان مشخص بود، در بحث ظرف زمانی رجعت ذکر شد.
به هر صورت این روایات با اختلاف مضمون باز هم مشکلی ندارند، بلکه قابل جمع می باشند؛ چون ممکن است پیامبر اوّلین رجعت کننده نسبت به انبیای گذشته باشد و امیرالمؤمنین، اوّلین رجعت کننده بعد از پیامبر و اوّلین رجعت کننده از ائمّه (علیهم السّلام) باشد و امام حسین (علیه السّلام) اوّلین رجعت کننده بعد از پیامبر و امیرالمؤمنین باشد. شاید هم بتوان گفت که رجعتشان هم زمان خواهد بود که حق هم همین است و از روایات بسیاری هم این معنا استفاده می شود.
11. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
عن رفاعة بن موسی قال: قال أبو عبدالله (علیه السّلام) : إن اوّل من یکر إلی الدّنیا الحسین بن علی (علیه السّلام) و أصحابه و یزید بن معاویة و أصحابه فیقتلهم حذو القذة بالقذة (38)؛
اوّلین کسانی که به دنیا باز می گردند، حسین بن علی و یاران او و یزید بن معاویه و یاران او است. پس بدون کم و کاست آن ها را به قتل می رساند.
در این روایت انتقام از قاتلان امام حسین (علیه السّلام) و یارانش، توسط آن حضرت مطرح شده است. این روایت هیچ منافاتی ندارد با آن روایاتی که بیان می کند، انتقام خون امام حسین و اصحابش را حضرت مهدی می گیرد؛ چنان که در دعای ندبه هم می خوانیم: «أین الطالب بدم المقتول بکربلا». چون در عصر حاکمیت و ولایت امام زمان، هر کس انتقام و یا کارهای دیگری انجام دهد، به آن حضرت نسبت داده می شود، حتی اگر مستقیماً کس دیگری انجام داده باشد.
این ها مجموعه روایاتی بود که دلالت بر اصل رجعت پیامبران و امامان معصوم (علیه السّلام) کرده و درباره زمان رجعت، ساکت هستند. روایات زیادی نیز دلالت می کنند بر این که رجعت أنبیا و امامان معصوم (علیه السّلام) در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت.
پی نوشت ها :
1.بحارالانوار، ج53، ص 39.
2.کافی، ج3، ص 131.
3.معجم الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ج1، ص 534؛ کنز العمال، ج14، ص 338؛ ذکر اخبار اصبهان، ج2، ص 122.
4.دلائل الإمامة، ص 248.
5.بحارالانوار، ج53، ص40.
6.اختبار معرفة الرجال (رجال کشی، ص 217).
7.بحارالانوار، ج53، ص 76؛ الإیقاظ، ص 266، ح69.
8.رجال کشی، ص 407؛ بحارالانوار، ج53، ص77.
9.الإیقاظ، ص 269.
10.بحارالانوار، ج53، ص90، ح95؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص 35.
11.الشیعة و الرجعة، ج1، ص 158.
12.دلائل الإمامة، ص260.
13.ج5، ص 41 (به نقل از: خصایص فاطمیه).
14.اختبار معرفة الرجال، ص75؛ اعیان الشیعه، ج32، ص6؛ سفینة البحار، ج2، ص522.
15.تاریخ طبری، ج2، ص 7؛ سیره حلبی، ج1، ص 59.
16.مصنف، ج4، ص 309؛ الاصابة، ج4، ص 432.
17.تنقیح المقال، ج3، ص 71.
18.همان، ج23، ص 75.
19.«صبراً یا آل یاسر فإنّ موعدکم الجنّة»؛ اسد الغابة، ج5، ص 481.
20.تنقیح المقال، ج3، ص 70.
21.معجم رجال الحدیث، ج14، ص 23 و 108 و 176.
22.ریاحین الشریعه، ج5، ص 153؛ خصائص فاطمیه، ص 343.
23.منهاج الدموع، ص 93.
24.مغازی واقدی، ج1، ص 273.
25.تفسیر قمی، ج1، ص 106.
26.این روایت در ظرف زمانی رجعت در روایات قبلاً ذکر شده است.
27.مصباح الشریعة، ص 63، بحارالانوار، ج53، ص142.
28.سوره قصص: 85.
29.تفسیر قمی، ج2، ص 147.
30.مختصر بصائر الدرجات: ص 24.
31.عَن محمّد بنِ مُسلِمِ قَالَ سَمِعتُ حُمرَانَ بنَ أعیَنَ وَ أبَا الخَطَّابِ یُحَدَّثَان جَمیِعاً قَبلَ أن یُحدِثَ أبُو الخَطَاب مَا أحدَث أنَّهُمَا سَمِعَا أبَا عَبدِ اللهِ (علیه السّلام) یَقُولُ اوّل مَنِ تنشقُّ الأرضُ عَنهُ وَ یَرجِعُ إلی الدُّنیَا الحُسَینُ بنُ عَلِی (علیه السّلام) وَ أنَّ الرّجعة لَیسَت بعَامَّة وَ هیِ خَاصَةً لَا یَرجِعُ إلاَّ مَن مَحَضَ الإیِمانَ مَحضَا أو مَحَضَ الشَّرکَ مَحضاً (بحارالانوار، ج53، ص 39، ح1).
32.فضائل الشیعه، ص 15؛ بشارت المصطفی، ص 181؛ بحارالانوار، ج7، ص 179.
33.بحارالانوار، ج65، ص 45. این مضمون، به دو سند دیگر هم نقل شده است. مراجعه شود به: امالی صدوق، ص 561؛ فضائل الشیعه، ص 17؛ تفسیر فرات، ص 265.
34.حدثنا الحسین بن ابراهیم بنُ تَاتَانَةَ وَ الحسین بن ابراهیم بن احمد ابن هشام المُکَتِّبُ وَ احمد بنِ زیاد بنٍ جعفر الهَمَدَانِی وَ علی بن عبدالله الوَرَّاقُ رضِی الله عنهم قالوا حدثنا عَلِی بن ابراهیم بن هاشم عَن أبیهِ عَن یَاسِر الخَادمِ قال حدثنا عَلِی بن موسی الرَّضا عَن أبیهِ موسی بن جعفر عن أبیهِ جعفر بن محمّد عن أبیهِ محمّد بن علیِ أبیهِ علی بن الحسین عن أبیهِ الحسین بن علی عن أّبیهِ امیرِالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهم السّلام) قَال قَال رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم: یَا عَلِیُّ! إنِّی سَألتُ رَبِّی عَزّوَجلّ فِیکَ خَمسَ خِصَال فَأعطَانِی. امّا أوَّلُهَا فَإنِّی سَألتُهُ أن تَنشَقِ الارضَ عَنِّی نفَضَ التُّرَابَ عَن رَأسِیِ وَ أنتَ مَعیِ فَأعطَانِی، وَ امّا الثَّانِیِّةُ فَإنِّیِ سَألتُهُ أن یَقَضِی عِندَ کِفَّة المِیزانِ وَ أنتَ مَعی فَإعطَانِی وَ أمّا الثَّالِثَةُ فَسَألتُ رَبِّ عَزَّوَجَلَّ أن یَجعَلَکَ حَامِل لِوَائِیِ یومٍ القِیامة وَ هُوَ لِواءُ الحمدَ عَلَیهِ مَکتُوبٌ: المُفلِحُون هم الفَائِزونَ بِالجَنَّة فأعطَانیِ وَ امّا الرَّابِعَةُ فَإنّی سَالتُهُ أن تَسقی أمَّتی مِن حَوضِیِ فَأعطَانِی وَ امّا الخَامِسَةُ فَإِنِّی سَألتُهُ أن یَجعَلَکَ قَائِدَ أُمَّتیِ إِلَی الجَنَّة، فَأعطَانیِ. وَ الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی مَن عَلَی بِهِ (عیون اخبار الرضا، ص 216، خصال، ج1، ص 314، با مختضر تفاوت).
35.بحارالانوار، ج35، ص61.
36.احتجاج، ج1، ص 281.
37.بحارالانوار، ج53، ص106.
38.تفسیر العیاشی، ج2، ص 282.